حسین صفوی
اینروزها دولت آقای روحانی حال و روز خوشی ندارد. بگذارید صریح تر بگوییم ، حاکمیت در تمامیت آن گویا در بن بست است.
یک قلم بعد از اعتراضات اخیر که موجی از نارضایتی را در سطح کشور نشان داد ، بسیاری از تحلیلگران و سیاستمداران آمدند و گفتند و نوشتند که اینها گذراست. گفتند که این مطالبات اقتصادی را باید درک کرد ، اما ساختارشکنی و براندازی را نمی توان تحمل کرد. حالا به جایی رسیده ایم که هشتک #براندازم در پاسخ به جمله آقای خاتمی که گفته بود ، جوانان از سر هیجان آمده بودند و خواهان براندازی نبودند ، در فضای مجازی گوی سبقت از سایر موضوعات را ربوده است.
برخی ها گفتند که وقایع دی ماه 96 آزمونی برای اصلاح طلبان بود. آنها رفوزه شدند. برخی دیگر اینطور استدلال کردند ، ما با جریان و موج جدیدی در کشور مواجهیم. با طبقه ای جوان و بیکار که مطالبات مشخصی دارد. حالا بماند تفسیرهای دیگر که ورود به آن به مذاق خیلی ها خوش نمی آید.
در این میان خالی از لطف نیست که به نامه نگاری های آقای محسن مخملباف فیلمساز کشورمان با مصطفی تاجزاده اشاره ای کنیم. این نامه نگاریها هنوز هم ادامه دارد. به طور خاص وقتی آقای مخملباف جوابیه ای محکم و طولانی را به تهدید ”سوریه ای شدن ایران“ که آقای تاجزاده به آن اشاره کرد ، نوشت ، آقای تاجزاده نیز به همان سیاق مکاتبه را ادامه داد و نامه ای طولانی منتشر کرد. بخشهایی از این نامه قابل توجه است.
تاجزاده خطاب به مخملباف می نویسید : ” قبل از ۸ دی ۹۶ چیزی به نام “حق اعتراض” بهرسمیت شناخته نمیشد. جوانان خشمگین و شجاع و سرخورده به خیابانها ریختند و چیزی را ابداع کردند به نام “حق اعتراض”. همچنان که جنبش سبز “حق رای” را تثبیت کرد. ملت نیز از این واقعه استفاده کرد برای غنی کردن دموکراسی خود.
ما تا به حال دموکراسی انتخاباتی داشتیم، حالا دموکراسی اعتراضی هم داریم یا میتوانیم داشته باشیم.
تلاش ما باید بر پیوندزدن حق اعتراض مسالمتآمیز و قانونی به آزادی انتخابات باشد چراکه از این به بعد می توان با حضور مستقیم و عنداللزوم خیابانی مردم به مهندسی انتخابات در پوشش نظارت استصوابی اعتراض کرد، بدون آنکه به اردوکشی خیابانی و اقدام علیه امنیت ملی متهم شد. چنانچه تلاشهایمان نتیجه نداد، می توان از «تحریم فعال یک انتخابات مشخص » سخن گفت.
به نظر می رسد که در حال حاضر شهروندان این آمادگی را پیدا کردهاند که از حق تحریم نه به شکل یک قهر منفعلانه، بلکه به مثابه کنش سیاسی معنادار و موثر برای عقب نشاندن استصوابیون استفاده کنند. این آمادگی برای همه تحولخواهان و اصلاحطلبان فرصت بوجود آورده است تا خواستار بازترشدن فضای سیاسی و انتخاباتی کشور شوند و در راه تحقق این مطالبه قانونی و مردمی، البته در صورت نیاز خواستار تجمع یا راهپیمایی علیه نظارت استصوابی شوند. اگر متولیان نظارت استصوابی بازهم بکوشند حق مشروع و قانونی شهروندان برای انتخابات آزاد را زیرپا بگذارند، شاید بتوانیم و مصلحت بدانیم که اعتراض خود را به یک رفراندوم منفی ( تحریم انتخاباتی مشخص) تبدیل کنیم.“
نکته قابل توجه اینجاست که آقای تاجزاده حال و روز اعتدالیون و شخص آقای روحانی را گویا درک نکرده است.فضایی که روحانی نوید می دهد و به طور خاص در مصاحبه زنده تلویزیونی از او شنیدیم ، گویا فضایی مملو از امید و نشاط در ایران است. در صورتیکه روحانی به اصل موضوع و اعتراضات دی ماه هیچ اشاره ای نکرد و بهمین خاطر فضا به شدت علیه او شده است.
تاج زاده گویا می خواهد به واسطه اعتراضات جوانان که خاستگاه مشخصی داشت ، نتیجه دلخواه خود را بگیرد و از آن پلی بسازد تا برای انتخابات بعدی این موج در پشت سر اصلاح طلبان شکل بگیرد. در صورتیکه همین جوانان شعار عبور از اصلاح طلبان را هم سر دادند.
تاج زاده توجه نمی کند که اگر می خواهد گام جدی در برابر شورای نگهبان و نظارت استصوابی بردارد ، باید قبل از هر چیز این فکر را نهادینه کرده و از دل و زبان تمام اصلاح طلبان بیرون بکشد. الان که به صحنه سیاسی نگاه می کنید ، بسیاری از اصلاح طلبان گویا نمی خواهند پل خود را با شورای نگهبان خراب کنند. همواره جانب احتیاط را رعایت می کنند و با ترس و لرز در مجلس یا در مطبوعات موضع می گیرند.
شایان ذکر است که اگر تاجزاده خواهان فضای بازتر سیاسی است ، باید بگوید که چرا در این 5 سال رفع حصر صورت نگرفت؟ چرا روحانی دستش بسته است و با اینحال وعده و شعار می دهد؟ چرا هنوز زندانیان سیاسی یا خانواده هایشان با فشار و اجحاف مواجهند؟
این گونه امیدهای کور تزریق کردن ، خود عامل ناامیدی است.
در پایان برای ممانعت از اطاله کلام ، باید بگوییم که آقای حجاریان یکی از بهترین توصیفات را از این اوضاع و احوال کرد و در واقع پاسخی نزدیک به همان ”رفراندوم منفی“ که تاجزاده توصیه می کند ، می دهد.
حجاریان در تحلیلی از وقایع اخیر نوشته است:”آنهایی که از ابتدای دولت روحانی در روضههایشان و از تریبون صداوسیما و نماز جمعه یأس و ناامیدی پمپاژ میکردند و میخواستند روحانی را بیکفایت نشان دهند، فرمان «نه به روحانی» را صادر کردند و شعار «مرگ بر روحانی» سر دادند در حالی که نگفتند پس از روحانی به چه فرد یا نهادی میرسند. پاسخ روشن است؛ عبور از روحانی یعنی گذر از دولت و رسیدن به حاکمیت و اصل نظام و در آخر عبور از جمهوری اسلامی.“
بنابراین برای مهار عبور از جمهوری اسلامی ، خوبست که تاجزاده و حجاریان در این بزنگاه حساس اصلاحات را بازتعریف کنند که ما چه کردیم و چه دستاوردی داشتیم و موانع چیست و چه نقدهایی بر ما وارد است. اگر اصلاحات نتواند پاسخگوی این وضعیت کنونی کشور باشد ،شک نکنید که نقش جریانی دیگر برجسته می شود که سالیان در کمین نشسته و حاضر و آماده است.